تفسیرقران
 
 
یک شنبه 17 مهر 1390برچسب:, :: 12:59 ::  نويسنده : عبدالله

تفسير قرآن

 

next page

fehrest page

 

تفسير آيات الاحكام

تفسير شاهى يا آيات الاحكام تاليف علامه محقق و فقيه اصولى سيد امير ابو الفتح حسينى جرجانى متوفاى سنه 976 هجرى قمرى است . وى فاضل ، متكلم ، فقيه ، اصولى و مفسرى شيعى است . صاحب تحقيق و تصنيف و معاصر شاه اسماعيل صفوى و شاه طهماسب موسوى حسينى صفوى اول است . اين تفسير مهمترين تفسير فقهى قرآن مجيد است كه به زبان فارسى به رشته تحرير در آمده است . آيت الله مرعشى نجفى در باره اين تفسير چنين مى نگارد: ((يكى از بهترين كتابهاى تفسير فقهى دانشمندان شيعى كتاب تفسير شاهى است ، به جان خودم سوگند كه مولف آن مطالب مفيد و مباحث جالب تفسيرى و فقهى را آن چنان در اين كتاب به رشته قلم در آورده كه بالاتر از آن هرگز متصور نمى باشد. وى در اين كتاب آيات احكام قرآن را با بيانى سليس و روان و عبارتى زيبا و شيرين به زبان فارسى به رشته تحرير در آورده است كه گمان نمى رود مانند آن يافت شود.))
دانشمند محقق ميرزا ولى الله اشراقى اين اثر را چنين توصيف مى نمايد: ((تفسير شاهى جامع مطالب مهم و داراى نكات و دقايق كنز العرفان (فاضل سيورى ) و زبدة البيان (محقق اردبيلى ) است مانند قلائد الدرر در موضوع تطبيق فروع با اصول به بيان شيرين و شيوه شگفت انگيز، گوى سبقت را از ساير كتب تفسير فقهى ربوده و آن را به جامعه علم اهداء كرده است . تفسير شاهى حاوى استنباط احكام فرعى از آيات قرآنى و متعرض شرح معانى مفردات و اعراب آيات و نشان دهنده احاديث مروى با آيات نازل شده است . اين تفسير كتابى بى نظير است و خواننده را از تفاسير و ساير آيات الاحكام بى نياز مى كند. در اين كتاب كليه آيات احكام مورد بررسى و تفسير قرار گرفته . به همين سبب حايز اهميت است و از آغاز تاليف مورد توجه دانشمندان بوده است .))
معرفى تفسير
نام اين اثر همانگونه كه مولف در مقدمه آن تصريح نموده ((تفسير شاهى )) است - اما به لحاظ موضوع كتاب كه عهده دار تفسير آيات احكام فقهى قرآن ميباشد، آيات الاحكام هم ناميده ميشود.
در وجه تسميه كتاب به تفسير شاهى گويند: چون شاه طهماسب حسينى موسوى صفوى مفسر را مأ مور به تاليف چنين اثرى مى نمايد، نام آنرا به شاه منسوب مى نمايد.
انگيزه تاليف اين اثر را مفسر چنين گزارش ميدهد:
((شاه طهماسب صفوى بنده ابو الفتح حسينى را مأ مور گردانيد كه آيات احكام را به لغت فارسى تفسير نمايد و در تحقيق و تدقيق الفاظ و معانى آيات مذكوره و توضيح و تنقيح وجه استنباط احكام از ايشان سعى بليغ به تقديم رساند تا همه كس از اين تفسير نفع يابد و چون آفتاب جهان تاب نور فيض آن بر همه كس تابد پس به موجب فرمان شروع در تفسير مذكور نمود و حسب المقدور بدين خدمت قيام نموده در ايجاز و اطناب حد وسط رعايت شد.))
روش تفسير
پيرامون روش تفسيرى مفسر بايد گفت : در ميان مفسران اسلامى دو روش ‍ در تفسير فقهى قرآن معمول ميباشد، روش اول آن است كه از آغاز قرآن تا انجام آن به ترتيب آيات احكام را مورد بررسى قرار ميدهند. اين روش ‍ تفسير فقهى ترتيبى نام دارد كه در ميان مفسران اهل سنت رواج دارد و نام اينگونه تفاسير ((احكام القرآن )) ميباشد مانند احكام القرآن ابو عبد الله محمد بن ادريس شافعى (204 ق )، ابو بكر احمد بن محمد جصاص رازى (370 ق )، ابو الحسن على كياهراس (504 ق و ابو بكر محمد بن عبد الله مشهور به ابن عربى معافرى (543 ق )
البته برخى از تفاسير كه اختصاص به تفسير فقهى ندارند ولى به تفسير فقهى آيات احكام پرداخته اند نيز ملحق به آنها ميباشند و جزو اين روش به حساب مى آيند مانند تفسير الجامع لاحكام القرآن قرطبى .
روش دوم بدينگونه است كه آيات فقهى قرآن را بر اساس ترتيب ابواب فقهى يعنى از طهارت تا ديات بصورت موضوعى مورد بحث قرار ميدهند. اين روش ، تفسير فقهى موضوعى به شمار مى آيد و بيشتر در ميان مفسران شيعى رواج دارد. نام اينگونه تفاسير
((آيات الاحكام )) ميباشد مانند آيات الاحكام محمد استرآبادى (1024 ق )، سيد حسين حسينى قزوينى ، سيد محمد ابراهيم حسينى مرعشى (1240 ق )، سيد شمس الدين محمد حسينى مرعشى (1181 ق )، شيخ خلف آل عصفور بحرانى و سيد محمد ابراهيم حسينى اصفهانى (1377 ق ).
از اين رو تفسير شاهى را آيات الاحكام ناميده اند زيرا مفسر در اين تفسير آيات احكام فرعى قرآن را بر اساس ترتيب ابواب فقهى (از باب طهارت تا باب ديات ) مطرح نموده و مورد استنباط قرار داده است .
وى در اين زمينه مى نويسد:
((بدانكه مفسران آيات احكام متعلق به اصول عقايد را كه اصول پنجگانه عبارت از آن است ، ايراد ننموده اند و عهده دار تفسير آنها نشده اند. و تخصيص فرموده اند كلام درين مقام را به آيات متعلق به احكام فرعى و شايد وجه تخصيص آن است كه مطلوب در اصول خمسه يقين است و ميان علماء اختلاف است در آنكه دليل نقلى گاهى افاده يقين ميكند يا اصلا افاده يقين نمى كند و معلوم نيست كه آيات مذكوره افاده يقين مى كند يا نمى كند... بنابراين بنده نيز متابعت ايشان نموده متعرض آيات اصول نشده و به آيات فروع اكتفاء كرده به ترتيب كتب فقهى ايراد نموده ام .))
وى در آغاز هر بابى پس از عنوان باب تعريف لغوى و اصطلاحى آنرا مطرح مى نمايد و سپس بر اساس مباحث كلى و اصلى آن باب آيات مربوط به آن را مطرح مى نمايد. ابتدا ترجمه آيه را به فارسى مى نگارد. اگر آيه نياز به شرح و توضيح لغوى ، صرفى و نحوى داشته باشد، به آن مى پردازد و سپس ‍ به تفسير مفردات و جملات آيه پرداخته و در پايان تفسير فقهى و استنباط احكام فرعى از آيه را مورد بحث و بررسى قرار ميدهد.
در لابلاى مباحث تفسيرى به نقل اقوال و آراء تفسيرى مفسران بزرگ همچون شيخ طوسى ، طبرسى ، فخر رازى و زمخشرى مى پردازد و گاهى نظريات آنان را مورد نقد و نظر قرار ميدهد.
و همچنين در اثناء مطالب تفسير فقهى به نظريات فقهى و اصولى فقيهان نامدار شيعى توجه دارد و به نقل و نقد آنها مى پردازد. هر جا مناسبتى پيش ‍ مى آيد از احاديث فقهى معصومان (ع ) كمال استفاده را مى نمايد و در مواقع اختلاف برداشت فقهى از آيات مورد اختلاف ميان عامه و خاصه ، براى تائيد مذهب فقهى شيعى با كمك روايات استدلال و استشهاد مى نمايد، به همين سبب در اين تفسير يكدوره اخبار فقهى كه در مسايل خلافى كاربرد دارد به چشم ميخورد.
ساختار كتاب
ساختار اين تفسير بدين قرار است :
1- كتاب طهارت : مشتمل بر 12 آيه
2- نماز: مشتمل بر 4 آيه مطلق نماز، 5 آيه نمازهاى پنجگانه ، 7 آيه قبله ، 12 آيه مقدمات ، 8 آيه مقارنات ، 5 آيه مستحبات ، 7 آيه احكام و 11 آيه باقى نمازها.
3- روزه : مشتمل بر 5 آيه .
4- زكات : 4 آيه معنى زكات ، 6 آيه گرفتن زكات ، 6 آيه احكام اخراج زكات .
5- خمس : 3 آيه .
6- حج و عمره : 2 آيه معنى ، 10 آيه افعال و اقسام ، 10 آيه احكام .
جلد اول اين تفسير حاوى ابواب بالاست و ابواب جلد دوم به شرح زير است :
7- كتاب جهاد: 10 آيه معنى ، 13 آيه كيفيت .
8- امر به معروف و نهى از منكر: 5 آيه .
9- مكاسب : 6 آيه مكاسب حلال ، 5 آيه مكاسب محرمه ، 11 آيه بيع .
10- دين و قرض و توابع آن : 7 آيه .
11- عقود: 16 آيه .
12- وصيت : 15 آيه .
13- نذر، عهد و يمين (قسم ): 7 آيه .
14- عتق (آزادسازى برده ): 2 آيه .
15- نكاح : 37 آيه .
16- فراق (طلاق ): 8 آيه مطلق طلاق ، 2 آيه خلع و مبارات .
17- ظهار: 1 آيه .
18- ايلاء: 1 آيه .
19- لعان : 1 آيه .
20- مطاعم و مشارب (اطعمه و اشربه ): 3 آيه مطلق خوردن و آشاميدن ، 3 آيه محرمات ، 10 آيه مباحات .
21- ميراث : 9 آيه .
22- حدود: 4 آيه مطلق حدود، 2 آيه حد قذف (بهتان )، 2 آيه سرقت ، 2 آيه محاربه و جنگ .
23- جنايات (ديات ): 10 آيه .
24- قضا و شهادات : 30 آيه .
نسخه شناسى
تفسير شاهى براى اولين بار توسط دانشمند محترم ميرزا ولى الله اشراقى به چاپ رسيده است . وى انگيزه چاپ اين تفسير را چنين مى نگارد: ((اين جانب ولى الله اشراقى مدتى در اشتياق تاليف كتابى در موضوع آيات الاحكام بودم ولى در اثر نامساعدتى وضع روزگار و بى بضاعتى و كمى وسايل تاليف اينكار امكان پذير نبود تا اينكه توفيق باريتعالى رفيق حال گشته نسخه تفسير شاهى را جناب دانشمند محترم سيد على سرابى اهداء فرمود كه در اطراف همين كتاب و مولف آن تفحص نمايم . لذا اينجانب در جمع آورى تعدادى از نسخه هاى اين تفسير زحمت زيادى كشيده تا چند نسخه بدست آوردم ، يكى نسخه ميرزا مرتضى مدرسى چهاردهى استاد دانشگاه و رئيس اداره كل مطبوعات وزارت كشور و چند نسخه ديگر از كتابخانه آستان قدس رضوى ، اينها را با هم مقابله و تصحيح كردم .))
محقق محترم تفسير شاهى را از آغاز تا انجام مورد بررسى قرار داده و هر جا نياز بوده تعليقه هاى دقيق بر آن مرقوم داشته و چون اين حواشى و تعاليق بسيار زياد بوده كه در حد يك كتاب مستقل شده آنرا به ((توضيح الايات )) يا ((توضيح تفسير شاهى )) نامگذارى مى نمايد و به ضميمه تفسير شاهى چاپ مى نمايد: فرزند محقق مذكور بنام محمد اشراقى اين ماجرا را در مقدمه جلد دوم تفسير چنين شرح ميدهد: در اين تفسير در حقيقت دو كتاب است 1- تفسير شاهى 2- كتاب توضيح آيات الاحكام تاليف ميرزا ولى الله اشراقى . محقق دانشمند در آغاز اراده داشتند به اينكه تفسير فقهى بنويسند ولى پس از اطلاع از نسخ خطى تفسير شاهى تصميم ميگيرد آن را تصحيح و تحقيق كند و تعليقه اى به عنوان شرح و توضيح بر آن بنگارد و به شيوه مرغوب و امروزى به چاپ برساند.))
نسخه حاضر
تفسير شاهى يا آيات الاحكام تاليف سيد امير ابو الفتح جرجانى است كه در حاشيه آن ((توضيح آيات الاحكام )) تاليف ولى الله اشراقى و در مقدمه جلد اول شرح حال مولف به قلم محقق دانشمند اشراقى و آيت الله مرعشى نجفى و در مقدمه جلد دوم شرح حال محقق دانشمند اشراقى به قلم محمد اشراقى زينت بخش آن است .
جلد اول آن داراى 431 صفحه متن و 47 صفحه مقدمه محقق به همراه فهرست اجمالى مطالب تفسير شاهى ، فهرست اجمالى توضيح الايات و فهرست آيات ميباشد. و جلد دوم آن داراى 797 صفحه به همراه شرح حال محقق كتاب و تقريظ آيت الله مرعشى نجفى ، همچنين فهرست اجمالى تفسير شاهى در آغاز جلد، فهرست مصادر توضيح الايات در انجام آن ، فهرست امهات مطالب تفسير شاهى ، فهرست مقدمه و فهرست توضيح الايات ، ميباشد كه توسط انتشارات نويد تهران در سال 1362 ش با تيراژ 3000 جلد به چاپ رسيده است .



یک شنبه 17 مهر 1390برچسب:, :: 12:58 ::  نويسنده : عبدالله

اگر مراد علم ائمه ـ عليهم السّلام ـ به همة قرآن اعم از ظاهر، باطن، تنزيل و تأويل آن است، بايد گفت اين امري مسلم و مورد قبول است از آنجا كه قرآن كريم، داراي ظاهر، باطن، تأويل و تنزيل است، علم به باطن و تأويل قرآن كريم در اختيار معصومين ـ عليهم السّلام ـ است و آن بزرگواران احاطة تام بر همة ابعاد قرآن دارند. به تعبير ديگر پيوند ميان قرآن و اهل بيت، پيوند ميان نور و بينايي است؛ گرچه نور وحي در ذات خود روشن و روشنگر است، اما بهره‌گيري از آن، نياز به چشماني بصير و نافذ دارد و راهندازان طريق ديانت به ميزان بصيرت و بينايي خويش از آن سود مي‌جويند.
نقش تبييني و تفسيري سنت نسبت به قرآن:
بي‌ترديد قطعي‌ترين كاركرد سنت نسبت به قرآن، كه هيچ كس نمي‌تواند در آن ترديد كند، نقش توضيحي و تفسيري سنت نسبت به قرآن است؛ اين حقيقت را مي‌توان از خود قرآن استفاده كرد، آنجا كه مي‌فرمايد: «وَ أَنْزَلْنا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَيْهِمْ»[1]زيرا بر اساس آية فوق، نقش پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ شرح ما انزل الله براي مردم است و واقعيت امر نيز بر آن صحه مي‌گذارد. اگر به مجامع روايي‌مان مراجعه كنيم، مي‌بينيم قسمت اعظم روايات، شرح آيات وحي هستند؛ برخي به تفسير معارف و مفاهيم اعتقادي و نظري و عملي پرداخته‌اند و مفاهيمي چون عرش، كرسي، صفات الهي، امانت الهي به انسان، عدل، ظلم، خيانت، تبذير و اسراف، تزكيه، تقوا، تكبر، فسوق.... را شرح داده‌اند و برخي ديگر به تبيين حدود و گسترة مفاهيم و معاني قرآن پرداخته‌اند.
منشأ نياز قرآن به سنت
قرآن كريم، بنابر مصالح چندي كه شايد يكي از آنها تضمين جاودانگي و تداوم حيات معارف و قانون‌گذاري‌هاي قرآني است، به گونه‌اي كلي و بدون طرح جزئيات به بيان مسائل پرداخته است، تا چون آفتاب بر همه لحظات تاريخ بتابد، اين سبك، ناگزير همراه با نوعي اطلاق و كليت و شمول است كه مي‌بايست به وسيله سنت، قيدها و خصوصيات ثابت و متغير آن بيان شود.
پس نيازمندي قرآن به سنّت در تبيين معارف آن، واقعيتي است كه از خود قرآن برخاسته است و به همين لحاظ مي‌توان گفت همان گونه كه سنت در اصل اعتبار و حجت بودن خود به قرآن متكي است قرآن نيز در تفهيم و القاي معارف خود به سنت تكيه دارد و به آن محتاج است. جمله پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ كه فرمود: «اني تارك فيكم الثقلين لن يفترقا حتّي يروا علي الحوض»، نيز همين واقعيت نيازمندي دو سويه كتاب و سنت را كه اهل بيت بيانگر آن هستند، تأييد مي‌كند.
تفسير معنوي، مهم‌ترين ويژگي تفسير اهل بيت ـ عليهم السّلام ـ
كاوش در روايات تفسيري اهل بيت بيانگر آن است كه اهتمام ايشان و تأكيد آنان در زمينه تفسير معنوي قرآن بوده است و تفسير لفظي قرآن در روايات تفسيري ايشان اندك است و اين مي‌تواند بدان جهت باشد كه تفسير لفظي، كاري چندان پيچيده و دور از دسترس نبوده، بلكه لغت‌شناسان با اندكي بازكاوي و دقت مي‌توانسته‌اند به آن برسند، ولي اين تفسير معنوي قرآن است كه نياز به آگاهي‌هاي ژرف ديني و آشنايي با روح فرهنگ قرآني دارد و اين چيزي نيست كه همواره از منابع دانش و تجربه‌هاي بشري، ا رتزاق كند، بلكه تفسير معنوي كتاب الهي، ويژه كساني است كه در قرآن به عنوان «اولوالالباب»، «اهل الذكر»، «مطهرون» ياد شده‌اند و اهل بيت كامل‌ترين و بارزترين نمونه‌هاي اين عناوين هستند؛ چه اين كه پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ در حديث مشهور، متواتر ثقلين، ايشان را از قرآن و قرآن را از ايشان جدايي‌ناپذير معرفي كرده است و رهيابي امت به زلال هدايت را بسته به جدا نشدن از قرآن و اهل بيت دانسته است.
صدرالدين محمد شيرازي(ملاصدرا) در ارتباط با ژرفاي مفهومي قرآن و دسته‌بندي انسان‌ها نسبت به درك مفاهيم قرآني مي‌نويسد:
«... و تمام سخن اين كه: براي قرآن درجات و منازلي است، چنانكه براي انسان مرتبه‌ها و مقام‌هايي است، پايين‌ترين مرتبه‌هاي قرآن، بسان پايين‌ترين مرتبه‌هاي انساني است و آن همان قرآن ميان دو جلد است، همان گونه كه پايين‌ترين درجه‌هاي انسان، پوست و بشره اوست، براي هر درجه از قرآن، حاملاني است كه آن درجه را حفظ و كتابت مي كنند و مس نمي‌كنند (و در نمي‌يابند) قرآن را در هر درجه‌اي مگر پس از آن كه پاكيزه و پيراسته از آلايش متناسب با همان درجه باشند. توده انسان‌ها تنها به پوسته و خط‌ها و معاني ظاهر قرآن ره مي‌يابند... اما جان و مغز و راز قرآن را جز صاحبان خرد ناب در نمي‌يابند و رسيدن به روح قرآن از راه علوم آموختني و فراگرفتني ميسّر نيست كه علم لدنّي و موهبتي مي‌خواهد.»
تأكيد و توجه ويژه پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ به عترت خويش، نه از سر نگهداشت خويشاوندي است، چه اين كه ساخت آن گرامي از چنين گمانه‌هايي به دور است و روابط نسبي، در فرهنگ انبياء نمي‌تواند، مايه برتري باشد، بلكه تعبير عترت اهل بيت، تنها عنوان مشير است و آنچه فلسفه و علت اصلي اين ارتباط را مي‌نماياند، تعبير «لن تضلوا ابدا» است، يعني آنچه اهل بيت را همراه و نزديك قرآن ساخته، شأن بيانگري و تفسير و تبيين آنان است تا بدان جا كه دور ماندن از مكتب تفسيري آنان و بسنده كردن به تفسير لغوي و فهم ظاهري قرآن، مايه گمراهي است.
امام علي ـ عليه السّلام ـ با توجه به همين واقعيت بود كه در واقعه نهروان به ابن عباس سفارش كرد كه وي در بحث و استدلال با خوراج نبايد از طريق قرآن وارد شود، زيرا قرآن داراي وجوه گوناگون و در خور حمل بر معاني گوناگون است: «...لاتخاصهم بالقرآن، فان القرآن حمال ذو وجوه...»[2]
در عرصه تأويل و تفسير معنوي قرآن است كه نااهلان، توجيه‌ها و تأويلات ناروايي كه از ساحت ملكوتي آن به دور است، به نام تفسير مراد كلام الهي به خورد انسان‌ها مي‌دهند، همچون تفسير «ايمان به غيب» به مبارزه مخفي و پنهاني و تفسير معاد و سراي ديگر و بهشت به عاقبت تكامل جوامع انساني و پديد آمدن جامعه بي‌طبقه توحيدي و ديگر ياوه سرايي‌ها. بنابراين هرچند قرآن كريم، ‌در آيات بسياري، همگان را به، تدبر و تعقل دعوت كرده است: گاهي مي‌فرمايد: «يا ايها الناس» گاه مي‎فرمايد يا اهل الكتاب گاه مي‌فرمايد: «يا ايها الذين آمنوا» زماني مي‌فرمايد: «يا اولي الابصار» و يا «اولي الالباب» ولي چون فهم معاني آيات قرآن مراتب دارد؛ مراتب پايين آن از عموم مردم دور نيست و مراتب بالاي آن تنها محدود به «راسخون در علم» مي‌شود.
فهم قرآن كريم در حد تفسير (و نه تأويل) و فهم ظواهر الفاظ آن منحصر به معصومان ـ عليهم السّلام ـ نيست و نه تنها آنها آن را به خود منحصر نساختند، بلكه مردم را به آن تشويق و ترغيب كردند. خلاصه آنكه: استفاده از ظواهر الفاظ قرآن در حد تبيين كليات دين با رعايت شرايط ويژة آن، بهره همگان است، چون رسول اكرم ـ صلي الله عليه و آله ـ عهده‌دار تبيين جزئيات و تفصيل كليات شريعت و معلم الهي قرآن كريم است و آن حضرت نيز به موجب حديث متواتر ثقلين همين سمت‌ها را به جانشينان خود سپرده است، تبيين حدود و جزئيات معارف و احكام كلي قرآني بر عهده معصومين ـ عليهم السّلام ـ است و سخنان آنان عمومات قرآني را تخصيص و مطلقات آن را تقييد مي‌كند و بر همين اساس نيز استناد به قرآن براي معتقد شدن به «اصول اعتقادي» و عمل كردن به «فروع عملي» بدون رجوع به روايات بي‌ارزش است و در حقيقت، سخن «مجموع ثقلين» سخن اسلام است نه آنكه سخن «يكي از دو ثقل» به تنهايي باشد.[3]
 



یک شنبه 17 مهر 1390برچسب:, :: 12:51 ::  نويسنده : عبدالله

پیشرفت دانش بشری در ابعاد مختلف علوم، ریزنگریها و ژرفكاوی هایی را به دنبال داشته است. بسیاری از رخدادها و فرایندها كه در گذشته تاریخ، فاقد فلسفه و دلیل می نمود و بسیط و بریده از قبل و بعد شناخته می شد، در نتیجه این ریزنگریها وجستارها، قابل تحلیل و پیش بینی وامری قانونمند شناخته شده است. كار تفسیر متون دینی، كه قرنها تداوم داشته است، درشمار آن دسته از فرایند ها بشمار می آید. مفسران درطول قرنها، به تفسیرهای مختلفی درباره قرآن پرداخته اند وخود شاهد بوده اند كه درموارد بسیاری، فهم آنان با پیشینیانشان متفاوت بوده است، چنانكه ملاكها ومعیارها و روشهای آنان نیز یكسان نبوده است. مشاهده تفاوت برداشتها و تفسیرها، كمتر سبب می شد كه مفسران به راز آن بپردازند وآن را تابع ضوابطی شناخته شده معرفی كنند. تا این كه محققانی همّت خویش را دراین زمینه مصروف داشتند و (علم التفسیر) را به عنوان موضوعی مستقل مورد تحقیق و توجه قرار دادند. (هرمنوتیك) تعبیری است معادل (علم التفسیر) ودر ترجمه آن عباراتی چون (دانش فهم متون)، (دانش تفسیر و یا تأویل) آورده اند. درتعریف (علم التفسیر) و (هرمنوتیك) گفته اند: ییك: عبارت است از تفسیر به معنای وسیع كلمه، یعنی روشن ساختن مفهوم ناروشن و زدودن ابهام از چهره معانی ومفاهیم، هرچند دریك لغت صورت گیرد، مثلاً متنی عربی با الفاظ عربی توضیح داده شود ویا متنی فارسی با لغات و فرهنگ فارسی تفسیر گردد. دو: عبارت است از ترجمه؛ یعنی نقل و توضیح یك مفهوم از زبانی به زبانی دیگر. سه: هرمنوتیك عبارت است از شرح یك واژه یا عبارت. به تعبیر دیگر، اصطلاح یادشده متضمن یكی ازاین سه معنا است: (بیان، ترجمه و شرح) [1] برخی (هرمنوتیك) و نخستین مراحل طرح آن را در زمینه نسخه شناسی و شناسایی نسخ اصلی برای اصلاح اشتباهاتی دانسته اند كه به طور معمول در استنساخها روی می داده است. [2] البته این كار وهدف ساده، به مرور ژرفای بیشتری یافته و چگونگی تفسیر متون را مورد توجه قرار داده است. صاحبنظران براین باورند كه پژوهش درباره تفسیر متون دینی مسیحی و سایر متون فلسفی و ادبی به وسیله شایرماخر (1768 ـ 1834 م) صورت گرفت، او حركت جدیدی را آغاز كرد؛ زیرا اعتقاد داشت كه آنچه نویسنده ومفسر متون دینی و ادبی و فلسفی می نویسد، تعبیری است از شخصیت، باورها و اطلاعات خود او. [3] وی اعلام داشت: (دانش عمومی تفسیر، هنر فهمیدن (understanding) است.) [4]
این دانش با جهت گیری وفهم و تعریف جدید آن به وسیله دانشمندان چندی دنبال شد، ازآن جمله (كارل بارت) و (بولتمان) در زمینه تفسیر كتب مقدّس، (هایدگر) در زمینه تفسیر متون فلسفی و... [5] اصول علم تفسیر (هرمنوتیك)
صاحب نظران این رشته، پنج اصل را در كار تفسیر متون كهن برشمرده اند. 1. پیش فهمها یا اطلاعات پیشین مفسّر.
2. علایق و انتظارات مفسّر از متن مورد تفسیر. 3. تلاش مفسّر برای شناسایی فضای تاریخی شكل گیری متن (مانند: مخاطبان، شرایط و...) 4. شناخت مركز معنایی متن و تفسیر مجموعه پیامها و معارف بر محور آن. 5. ترجمه متن در افق تاریخی مفسّر. [6]
دراین كه پیش فهمها و انتظارات مفسّر تا چه اندازه بر فرایند صحیح تفسیر تأثیر می گذارد، اختلاف نظر است، برخی برای آن تأثیر اساسی و بنیادی قایلند و در ورای این برداشتهای متّكی به پیش فهمها و انتظارات، معنای مستقلی را باور ندارند وهمه حیات معنایی ومفهومی متون را در قالب تفسیرها و نگرشها جستجو می كنند و گروهی برای پیش فهمها و اطلاعات وانتظارات مفسّر، اجمالاً سهمی را قائلند ونه تمام سهم را. آن مقدار كه برای این پژوهش ضروری می نماید، پذیرش تأثیر اجمالی اطلاعات و انتظارات مفسر بر روند تفسیر است. این تأثیر اجمالی، چیزی است كه محققان به گونه ارتكازی بدان اذعان دارند و در عمل آن را به كار می گیرند، چه این كه (در كثیری از تحقیقات اصولیشان، خصوصاً دربحث اجتهاد و تقلید، صراحتاً به توقف فهم فقهی بر پاره ای از معلومات بیرون متن تصریح می كنند.) [7] در پیشینه تلاشهای تفسیری مفسّران قرآن نیز هرچند به صراحت (هرمنوتیك) مورد توجه و عطف نظر قرار نگرفته، امّا محتوای آن مورد عنایت و اذعان مفسران بوده است، چه این كه بسیاری از آنان تصریح داشته اند كه كار تفسیر، پیش از پردازش به اصل متن، نیازمند مجموعه ای از شناختها نسبت به لغت، مفاهیم حقیقی ومجازی، نكات ادبی و بیانی، شناخت سبب نزول، توجه به مخاطبان و پرسشها، اصول ومبانی تفسیری و... می باشد، این مقدار از نظر و نگاه به پیش فهمها، هرچند از ریزنگریهای دانش (هرمنوتیك) و زاویه نگاههای جدید آن فاصله دارد ولی نردبانی برای رسیدن به منتهی شدن به این مرحله، می توانسته است قرار گیرد. پیش فرضها و انتظارات مفسران از قرآن هرمفسر خواسته یا نخواسته، آگاهانه ویا ناآگاهانه، قبل از پرداختن به تفسیر، باورهای خاصی را در رابطه با موضوع متن مورد تفسیر داشته است، واز دریچه همان باورها به انتظار دریافت معارفی آشنا وهمخوان با اطلاعات پیشین خود نشسته است، مفسران همواره تلاش دارند كه واقعیت را دریابند و دست كم ادّعا دارند كه می خواهند آنچه هست را بشناسند و باورها و انتظارات خود را بر متن مورد تفسیر تحمیل نكنند، فارغ ازاین كه، این آرمان با این كه مقدّس وارزشمند است، امّا دستیابی به آن كارآسانی نیست. اطلاعات پیشین، باورها و انتظارات مفسّر به منزله عینكی است در برابر چشمان او كه همه چیز را به رنگ همان می بیند! بنابراین تعیین و تشخیص همه پیش فهمها و پیش فرضهای یك مفسّر كاری میسّر نیست ولی می توان برخی از اصول آن را مفاهیمی چون (خاتمیت شریعت اسلام و رسالت رسول اكرم(ص)، جامعیت احكام قرآن، جهانی بودن دعوت اسلام، در تضاد نبودن كتاب شریعت با نظام تكوین و...) دانست. كسی كه قرآن را جامع همه نیازهای عبادی یا نیازهای معرفتی و تربیتی ویا نیازهای دنیوی و اخروی بداند، با همین انتظار به تفسیر قرآن می پردازد واین انتظار باعث می شود كه او واژه ها و تعابیر قرآن را فقط ناظر به ابعاد عبادی و رابطه انسان با پروردگار بداند و بفهمد یا علاوه بر آن قرآن را بیانگر رابطه خلق با خلق و یا فراتر ازآن بیانگر رابطه انسان با جهان وهمه نیازها و باید ها و نبایدهای اجتماعی و سیاسی و اقتصادی و... بشناسد و تلاش كند كه به هرشكل مستقیم یا غیرمستقیم، به صراحت یا به كنایه ـ این مفاهیم مورد انتظار را از قرآن استخراج كند. باورهای مفسّر در زمینه قلمرو دخالت و نظارت دین، هدف وحی و انبیا، رابطه دین و عقل، مناسبات دین وعلم، از جمله پیش فهمهایی است كه به شكلی عمیق بر فهم تفسیری وی اثر می گذارد. اكنون در جهت مطالعه عینی این تأثیر و تأثّر در فرایند تفسیری مفسّران قرن چهارده، چند مكتب تفسیری عمده وبه نام را مورد بررسی قرار می دهیم ودراین شماره به دلیل فراهم بودن موضوعات مورد نظر به دوتفسیر می پردازیم: 1. فی ظلال القرآن، نوشته سید قطب (سید بن قطب بن ابراهیم بن حسین شاذلی) 2. المیزان فی تفسیرالقرآن، نوشته سید محمد حسین طباطبایی. تفسیر فی ظلال القرآن و شخصیت نویسنده آن چنانكه گفته شد، شخصیت علمی، فرهنگی و بینش های اجتماعی و آگاهیها وآرمانهای مفسر بر نوع انتظارهای وی و برداشتهای او از قرآن تأثیر می گذارد. ازاین رو شایسته است كه قبل از شنیدن انتظارات سید قطب از زبان خود او، شناختی اجمالی از وی به دست دهیم. سید قطب در9 اكتبر 1906 میلادی دریكی از روستاهای استان (اسیوط) مصر در خانواده ای مذهبی تولد یافت. جدّ ششم او فقیرعبداللّه برای ادای مناسك حج از هند عازم مكه شد كه پس ادای مراسم درمصر استقرار یافت. پدر سیّد قطب فردی متدین ومورد توجه واحترام مردم و مردی روشنفكر بود و عضویت حزب وطنی را داشت. درحالی كه مدارس دولتی رواج نداشت، او فرزندش سید قطب را بدان مدرسه ها روانه كرد. سید قطب بیش از ده سال نداشت كه تمام قرآن را حفظ كرده بود. او برای ادامه تحصیل درمدارس ثانویه وارد قاهره شد و مدرك تحصیلی (دارالعلم) را كسب نمود ودرهمانجا بود كه با (عباس محمود عقاد) پیشتاز ادبیات نوین مصر آشنا گردید. سید دراین مرحله با فرهنگ غرب به ویژه انگلستان آشنا شد. او با آگاهیهای علمی دینی خود، گام درمیدان اصلاحات اجتماعی و سیاسی نهاد و آثاری فرهنگی ـ دینی چندی ازخود برجای نهاد، كه تفسیر فی ظلال نمونه مهم و بارز آن است. وی در نتیجه تلاشهای سیاسی و اقدامات اصلاح طلبانه در 55 سالگی روز دوشنبه 7 جمادی الثانی 1386 هـ.ق در زندان قاهره با دو تن از همفكرانش به شهادت رسید. انتظار از دین، در نگاه (فی ظلال)
ییكی از پیش فرضهای مهم مفسران متون دینی، تعریفی است كه آنان ازدین می شناسند و انتظاراتی است كه ازآن دارند. سید قطب درمقدمه تفسیرخود، گویی به این نكته سخت واقف است و می داند كه اهل دقّت در جستجوی دیدگاه او درباره دین و وحی و قرآن هستند و دیدگاه او را بر فضای فهم و تفسیر او مؤثر می دانند، ازاین رو خود به نقش دین در ساختن زندگی معنوی ومادی انسانها پرداخته و آرامش و بركت و پاكی را درسایه قرآن وحاكم ساختن آن درتمام عرصه های زندگی معرفی كرده است. [8]



یک شنبه 17 مهر 1390برچسب:, :: 12:45 ::  نويسنده : عبدالله

 
مباحثی كه پیرامون قرآن مطرح می‌گردد را می‌توان از بعد مورد بررسی قرار داد، تفسیر قرآن و علوم قرآن كه هر كدام به عنوان علمی از علوم اسلامی مطرح هستند، اكنون در این نوشتار مختصر، به تبین هر كدام می‌پردازیم:
الف) تفسیر
تعریف تفسیر: «تفسیر» در لغت به معنای برگرفتن نقاب از چهره و ظاهر كردن و تبیین معنا است،[1] و در اصطلاح تفسیر به معنای روشن كردن و پرده برداری از چهره یا كلامی است كه براساس قانون محاوره و فرهنگ مفاهمه ایراد شده باشد و معنای آن آشكار و واضح نباشد. پس لفظی كه معنای آن بدیهی است از تفسیر بی‌نیاز می‌باشد.
موضوع تفسیر: هر لفظ مفرد یا جمله‌ای كه با تدبر و تامل خردمندانه در آن مبادی تصوری و تصدیقی روشنی پیدا می‌كند، نیازمند تفسیر است و تفسیر آن عبارتست از: تحلیل مبادی مزبور و رسیدن به مقصود متكلم و مدلول بسیط و مركب لفظ و تفسیر به این معنا اختصاصی به متون دینی مانند قرآن كریم ندارد.
تفسیر قرآن كریم، برگرفتن نقاب از چهره و ظاهر كردن و تبیین معانی و مقصود برخی از آیات است كه مقصود و منظور از آن ها به صراحت و روشنی نمایان نیست، چون آیات قرآن دو دسته‌اند یك دسته محكمات و دسته‌ای دیگر متشابهات هستند، كه معنا و مقصود متشابهات به تنهایی و صراحت روشن نیست؛ بلكه مفسران و دانشمندان با تلاش و به كمك منابع دیگر آن ها را در حد امكان روشن می‌سازند.
فایده و كاربرد تفسیر:
قرآن كریم، برای هدایت و تربیت تمام انسان‌ها نازل شده. و مردم برای فهمیدن و استفاده و عمل به احكام آن ابتداء باید آن را بفهمند و سپس به دستورهای آن عمل نمایند، و برای فهمیدن آیات و سوره‌های آن باید از علم تفسیر كمك گرفت و این علم به مردم كمك خواهد كرد كه احكام و معارف اسلامی را به خوبی درك كنند.
هر كسی نیز نمی‌تواند آیات قرآن را تفسیر كند؛ بلكه تفسیر نوعی تخصص به شمار می‌آید و معیارهای ویژه‌ای را دارد كه برخی از آن‌ها عبارتند از:
1. مفسر در علم تفسیر و ... تخصص لازم را دارا باشد.
2. تفسیر بر اساس روش تفسیری باشد و تفسیر به رای نباشد.
3. تفسیر با روایات صحیح و قطعی كه از پیامبر اكرم(ص) و پیشوایان (علیهم السلام) رسیده، منافات نداشته باشد.
4. تفسیر یك آیه نقیض و نافی آیات دیگر نباشد.
5. مخالف حكم قطعی عقلی نباشد.
6. بر اساس منابع تفسیر باشد.[2]
و ...
تاریخچه تفسیر:
بی‌تردید تفسیر قرآن به معنای واقعی آن از زمان خود پیامبر اكرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ و به هنگام نزول نخستین آیات آن، بر قلب پاك آن حضرت آغاز شد، ولی در زمان حضرت علی (علیه السلام) به صورت یك علم مدون، شكل گرفت و بزرگان، علم تفسیر اساتید خود را به آن بزرگوار كه باب مدینه علم پیامبر اكرم (ص) بود، می‌رسانند و از صدر اسلام تاكنون مفسران بزرگی ظهور كرده و تفاسیر زیادی را با گرایش های متفاوت و متنوع به رشته تحریر درآورده‌اند.[3]
اقسام تفسیر
تفسیر قرآن كریم، در یك تقسیم به نقلی و عقلی تقسیم می‌شود و تفسیر نقلی نیز به استمداد و كمك خود قرآن است كه» تفسیر قرآن به قرآن« نام می‌گیرد مانند این كه آیه‌ای شاهد تصوری یا تصدیقی آیه دیگری باشد.
و یا به استعانت از متن نقلی دیگر است مانند این كه حدیث معتبر گواه معنایی ویژه از آیه قرار می‌گیرد و چنین تفسیری را تفسیر قرآن به سنت می‌گویند.
تفسیر عقلی نیز یا به تفطن عقل از شواهد داخلی و خارجی صورت می ‌پذیرد، یعنی عقل معنای آیه‌ای را از جمع بندی آیات و روایات در می‌یابد كه در این قسم عقل تنها نقش هدایت‌گری دارد و چنین تفسیر عقلی مجتهدانه چون از منابع نقلی برمی‌آید، جزء تفسیر نقلی محسوب می‌گردد.
بنابراین تفسیر عقلی مخصوص به موردی است كه برخی از مبادی تصدیقی و مبانی مستور مطلب به وسیله عقل استنباط گردد و آیه مورد بحث بر خصوص آن حمل شود.[4]
پس تفسیر سه قسم است: 1- تفسیر قرآن به قرآن مانند تفسیر المیزان، علامه طباطبایی(رحمه الله).
2. تفسیر قرآن به سنت مانند تفسیر نور الثقلین، الجمعه العروس الحویزی و تفسیر البرهان، علامه بحرانی(رحمه الله).
3. تفسیر قرآن به عقل، مانند تفسیر قرآن، ملاصدرای شیرازی (رحمه الله).
تفسیر قرآن براساس رای كه در اصطلاح از آن به «تفسیر به رای» یاد می‌شود، در واقع تفسیر نیست؛ بلكه تطبیق و تحمیل رای بر قرآن است و از چنین تفسیری به شدت نهی شده است.[5]
گاهی تفسیر را به ترتیب آیات و سوره‌های قرآن تفسیر می‌كنند مانند تفسیر المیزان، علامه طباطبایی(رحمه الله)، تفسیر نمونه، آیه الله مكارم شیرازی و دیگران؛ تفسیر تسنیم ، آیه الله جوادی آملی، و...
و گاهی هم به صورت موضوعی قرآن تفسیر می‌شود، مثل تفسیر پیام قرآن، آیه الله جوادی آملی؛ تفسیر موضوعی قرآن، آیه الله جوادی آملی و ...
ب- علوم قرآنی:
تعریف علوم قرآنی:
علوم قرآنی به مجموعه‌ای از علوم اطلاق می گردد كه برای فهم و درك قرآن مجید به عنوان مقدمه فراگرفته می‌شود، به بیان دیگر اطلاعات و دانستنی‌هایی كه آشنایی با آن‌ها برای هر مفسر و محققی لازم است، مجموعه مباحث علوم قرآنی را تشكیل می‌دهند.
عبدالعظیم ذرقانی در تعریف آن می‌گوید:
مباحثی است متعلق به «قرآن از جهت نزول قرآن، ترتیب، جمع كتابت، قراءت، تفسیر، ناسخ و منسوخ و نظایر این‌ها.»[6]
بدیهی است كه چنین تعریف‌هایی حد و مرز مشخص را برای مسائل قابل طرح در علم علوم قرآنی بیان نمی‌كند و به همین خاطر برخی شمار انواع این علوم را پنجاه و برخی هشتاد و عده‌ای چهارصد و بیشتر ذكر نموده‌اند.[7]
بدر الدین زركش فهرست انواع علوم قرآنی را در چهل و هفت قسمت[8] و سیوطی نیز رقم انواع آن را به هشتاد نوع رسانیده است.[9]
موضوع علوم قرآنی:
«علوم قرآنی» بحث‌های مقدماتی برای شناخت قرآن و پی بردن به شئون مختلف آن است، در علوم قرآنی مباحثی چون وحی و نزول قرآن، مدت و ترتیب نزول، اسباب النزول، جمع و تالیف قرآن، كاتبان وحی، یكسان‌سازی مصحف‌ها، پیدایش قرائات و منشا اختلاف آن ها، حجیت و عدم تحریف قرآن، مساله نسخ در قرآن، پیدایش متشابهات، اعجاز قرآن و ....
فایده وكاربرد علوم قرآنی:
ضرورت و فایده بحث در علوم قرآنی از آن جهت است كه تا قرآن به طور كامل شناخته نشود و ثابت نگردد كه كلام الهی است، پی گیری محتوای آن بی مورد است. برای رسیدن به نص اصلی كه بر پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) نازل شده، باید روشن شود كه آیا تمامی قرائت یا برخی از آن‌ها ما را به آن نصّ هدایت می‌كند؟ همچنین تشخیص ناسخ از منسوخ، متشابهات، استنباط احكام و درك مفاهیم عالی قرآن و ... همگی نیازمند، آشنایی با علوم قرآنی است.
تاریخچه علوم قرآنی:
بحث درباره قرآن كریم و شناخت مسایل مختلف آن، از همان دوران نخست مطرح بوده و همواره در طول تاریخ، بزرگان و دانش پژوهان در این زمینه به بحث و گفتگو نشسته و آثار گران بهایی را از خود به یادگار گذارده‌اند و پیوسته ادامه دارد.
بر اساس مدارك موجود، تحسین كسی كه درباره قرآن به بحث پرداخته وگفتگو را آغاز نمود یحیی بن یعمر شاگر ابوالاسود دولی بود، كه كتابی را در فن قرائت نگاشت كه شامل قرائت‌های مختلف آن دوره بود.
سپس حسن بصری كتابی در عدد آیات قرآن نوشت و نویسندگان بعدها آثار دیگری را در علوم قرآنی خلق كردند.
برخی از آثار مهم كه عمدتا از قرآن یازدهم به بعد نوشته شده عبارتند از:
1- البرهان فی علوم القرآن، تالیف بدر الدین محمد بن عبدالله بن بهادر زركشی.
2- الاتقان فی علوم القرآن، تالیف جلال الدین سیوطی.
3- مناهل العرفان فی علوم القرآن، تالیف عبدالعظیم زرقانی.
4- البیان فی تفسیر القرآن، تالیف ابوالقاسم خویی.
5- التمهید فی علوم القرآن، محمد هادی معرفت.[10]
و ... .
جایگاه علوم قرآنی:
«علوم قرآنی» بحث‌های مقدماتی برای شناخت قرآن و پی بردن به شؤون مختلف آن است، در علوم قرآنی مباحث مختلفی مطرح است از این جهت علوم را به صیغه جمع گفته‌اند كه هر یك از این مسایل در چاچوب خود دارای استقلال هستند و علمی جدا شناخته می‌شود و غالبا ارتباط تنگاتنگی میان این مسایل وجود ندارد، به همین دلیل میان مسایل علوم قرآنی نوعاً یك نظم طبیعی برقرار نیست تا رعایت ترتیب میان آن ها ضروری گردد، لذا هر مساله جدا از مسائل دیگر قابل بحث و بررسی است.[11]
 



صفحه قبل 1 صفحه بعد

درباره وبلاگ


به وبلاگ من خوش آمدید
آخرین مطالب
آرشيو وبلاگ
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان اخلاق اسلامی و آدرس shafiei.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان


ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 1
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 1
بازدید ماه : 18
بازدید کل : 9635
تعداد مطالب : 4
تعداد نظرات : 0
تعداد آنلاین : 1